پیامبری که کتاب در دستی و ترازو در دستی دیگر برای قیام مردم به برابری آمده است،و شهید امت خویش است،به سراغ مکان و زمان و نژاد ویژه ای نیامده است،او بر مردم،بر تمامی مردم جهان مبعوث است.
تمام انقلابهای زمین،حتی آنها که داعیهء جهانی داشته اند،بعد از پیروزی،به جای آنکه در اندیشهء استثمار شدگان باشند،به خوردن مُرده ریگ قدرت مشغول شده اند و برای آنکه درد سری نداشته باشند،روح انقلابی شان به سرعت،به محافظه کاری و سازشکاری بدل شده و حتی شعار همزیستی تز و آنتی تز و تضاد دیالکتیکی را هم از تاریخ و زمان و زمین برداشته اند...و از رفتن بازمانده اند.
پاسخ مجاهد مسلح مسلمان(در حمله به ایران در زمان خلیفهء دوم) به این سؤال فرماندهء ایرانی که به چه کار آمده اید و چرا دست به شمشیر برده اید این بود که ما آمده ایم تا شما را از بندگی یکدیگر به بندگی خدا و از ذلت زمین به تعالی آسمان و از جور ادیان به عدل اسلام رهائی بخشیم.
متأسفانه اسلام را از صورت یک ایدئولوژی به صورت یک فرهنگ درآورده اند،آن چنان که عالِم آن را می فهمد و مردم دیگر نمی فهمند،مردم عامی اند و عامی فرهنگ ندارد و این است که اسلام را دیگر نه عالِم می فهمد و نه عامی!
آن روز که اسلام یک ایدئولوژی بود، ایدئولوژی مردمی،یک عرب وحشی صحرا را که نه لغت می دانست و نه فلسفه و کلام و منطق و علم و عرفان و اصول حکمت اولی،این چنین آگاهی و بیداری و شعور اسلامی و مسئولیت بشری و جهان بینی و درک زمان و ارزیابی قدرت ها و این چنین زبانی می بخشد!
در حدیث بسیار علمی و عمیق:هرکس قرآن را با رأی شخصی اش تفسیر کند،جایگاهش در آتش خواهد بود،رأی را عقل معنی می کنند! در صورتی که مگر فهمیدن و تفسیر کردن بدون عقل ممکن است؟(جز همانگونه که بعضی ها معنی می کنند؟) حتی اگر بخواهیم قرآن را بر اساس احادیث تفسیر کنیم،باز هم بی نیاز از عقل نخواهیم بود؛چون حتی فهم حدیث هم،بدون عقل ممکن نیست.
رأی به معنی عقیده است و نظریه،و در اینجا یعنی پیشداوری،یعنی قرآن را در تفسیر،با عقاید قبلی و آراء شخصی خود جور نکنید(همان کاری که بعضی از اینها می کنند)می بینید که بر سر این مذهب چه آورده اند و بر سر این مردم و ایمان و شعور این مردم!
ادامه دارد...